تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
متین زواری و آدرس
matinzavary.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
مردی دختر 3 ساله ای داشت. روزی به خانه امد و دید دختر 3 ساله اش جلد گرانترین کتاب کتاب خانه اش را برای زینت یک جعبه کودکانه هدر داده مرد عصبانی شد و دختر کوچکش را تنبیه کرد دختر هم با گریه به بستر رفت و خوابید. روز بعد وقتی که مرد از خواب بلند شد دید که دخترش بالای سرش نشسته و میخواهد این جعبه را به او هدیه بدهد و مرد تازه متوجه شد که امروز تولد اوست و دخترش کاغذ را برای کادوی تولد او مصرف کرده است با شرمندگی دختر کوچکش را بوسید و جعبه را از او گرفت و باز کرد اما متوجه شد که جعبه پر از خالی است و دوباره مرد عصبانیشد و کودک را تبیه کرد. اما کودک در حالیکه گریه میکرد گفت:من هزارا هزار بوسه داخل ان جعبه ریخته بودم و تو انها را ندیدی مرد دوباره شرمنده شد و تا پایان عمر جعبه را به همراه داشت و هر وقت انرا باز میکرد به طور معجزه اسایی ارامش میکرد.